دوران بد

سلام به دوستانم  

سلامی از ته دل از ته غربت از ته دنیا از ته تنهایی از ته دلتنگی  

دلم برای همه شما حسابی تنگه ، نمی دونم چرا اینطوری شدم دلم به درس نمیره ؟ فکر کنم دارم از سختی اینجا خسته می شم نه برای خستگی درسی و کاری و ... نمی دونم دارم از دست خودم خسته می شم از دسته خودم  

از بی برکت بودن زمان اینجا ، از بی برکت بودن دوستایی اینجا ، از بی برکت بودن پول اینجا ، از همه تنهایی ها ، از همه بی احساسی ها از همه و همه  

فکرم می کنم اینجا جای پیرشدن جوانیم هست ، جایی که دارم با تمام وجودم روی جوانیم خاک می ریزم و دارم دفنش می کنم ،   

یاعلی