در احوالات پاریس

سلام به همه دوستانه گلم

انشاءالله که حاله همتون خوب باشه

خوب امروز دوم نوامبره دقیقا 6 ماه می گذره که من در پاریس هسنم . میبینید که زمان چه زود می گذرد . ولی من اصلا دوست ندارم به 6 ماه پیش برگردم . این دوران سختی برای من بود دوری از خانواده و دوستان و کشورم ایران ولی بهر حال با تمام پستی و بلندی هاش گذشت .

از ایران با خبرشدم که یکی ازدوستانم (م.ف) دیگه رفته قاطی مرغها  از همین جا به (ما=خودش می دونه یعنی چی) تبریک عرض می کنم وآرزوی خوشبختی وموفقیت در تمام مراحل زندگی را برای این دوست عزیزم دارم :

حدیث دوست نگویم مگربحضرت دوست          که آشنا سخن آشنا نگه دارد

سروزرودل وجانم فدای آن یار               که حق صحبت مهرووفا نگه دارد

غبارراه گذارت کجاست تاحافظ                     بیادگارنسیم صباء نگه دارد

 

اگه زنده بودم و برگشتم ایران حتما ازت یه شیرینی درستوحسابی می گیرم .

خوب از خودم بگم که 1 ماه هست می رم دانشگاه و تا حالا 2 تا امتحانم دادم که البته اولی رو بد ندادم ولی دومی رو (ر.....) خوب سخت بود دیگه تازه وقتشم کم بود نشد از امداد غیبی هم استفاده کنم

بچه ها برام دعا کنید که این مراحل سخت رو بگذرونم البنه با موفقیت .

راسنی هم اتاقیم هم به همتون سلام می رسونه اسمش استیفانه آدم خیلی با معرفت و با مرامه من فکر نمی کردم همچین آدم خوبی  بتونم اینجا پیدا کنم .

راستی اگه از شما ها کسی خواست بیاد این ورها ما در خدمتتون درحد توانمون هستیم

 

 گرچه از کوی وفا گشت بصد مرحله دور          دورباد آفت دور فلک ازجان وتنش