هیچ کس اشکی برای ما نریخت هرکه با ما بود از ما میگریخت
چند روزیست حالم دیدنیست حال من از این و ان پرسیدنیست
گاه بر روی زمین زل میزنم گاه بر حافظ تفال میزنم
حافظ دیوانه فالم را گرفت یک غزل امد که حالم را گرفت
ما ز یاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
زیبا بود
بسیار زیبا
در من اثر کرد
موفق باشی
چون ترا نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور
...
عزیز دلم
اصلا دلم نمی خواد بشنوم یا بخونم که سعیدم ...
اینجا همه هنوز به یادت اند و هنوز چشم به راه
و تا ته دنیا دوست دارن
خیلی مواظب خودت باش
یادت نره فقط با یاد خدا دل آرام می گیرد
ترا من چشم در راهم شباهنگام
گرم یاد آوری یا نه
من از یادت نمی کاهم
به شدت شعر جالب و تو دل برویی و خوشمزه ای بود.
این شعر و من روزی ۱۰ بار میام میخونم