سلام به همه دوستان

نمی دونم از کجا باید براتون شروع کنم

از دوری یا از تنهایی یا .... به هر حال امسال پاریس در ماه اوت یا بهتر بگم اگوست خیلی خلوت شده و تمام دوستان به ایران سفر کردند و سعید ماننده و حوضش

خلاصه جاتون حسابی اینجا خالیه سعید هست و ۲ عدد آپارتمان خالی از سکنه  

طبق معمول منم هم در اینجا دارم خودم را برای سال آخر تحصیل آماده می کنم که به حول و قوه الهی سال بعد درسم را تا به منزلگاه اول برسانم تا ببینم آیا می شود به ایران آمد یا نه  

از اخبار ایران که مطلع می شوم کمی ذهنم مشغول می شود و نگرانی هایم کمی بیشتر می شود نمی دانم که چرا ما ایرانی ها یا بهتر بگم خاورمیانه هیچوقت نباید روی آرامش ببیند ؟چرا باید این اروپایی ها در همه حال به فکر تفریح و خوشگزانی و شادی باشند و ما همیشه به دنبال غم و استرس و نگرانی.

علت چیست؟

آیا فکر نمی کنبد که عدم تعامل ما با دنیای خارج باعث شده است که از دیگران دور شویم و در لاک خود فرورفته ایم و دنیای کوچک خود را مدینه فاضله می پنداریم و فکر می کنبم که همه دنیا در اشتباه وغفلت به سر می برند و ما .... 

چند روز پیش یک کلیپ از اعدام دو مرد و یک زن را در تبریز ،دیدم که در یکی از سایت های پربیننده جهان گذاشته شده بود که بعد از اعدام این ۳ نفر، مردم با ندای الله اکبر به  شادمانی می پردازند  و ایران عزیز ما را و از همه بدتر مردم عزیز کشورم را مردمی بی رحم وجنایت کار معرفی می کند .

 به نظر شما من به این مردمان اروپای که حتی حاضر نیستند در برخورد با حیوان خانگی خود از الفاظ تند و زشت استفاده کنند، چه طور می توانم توضیح دهم که آن سه نفر از بدترین آدم های روی زمین بودند که استحقاقشان بیشتر از مرگ بوده که باید اینطور در ملع عام با آنها برخورد شود .

آیابا صدام حسین یا دیگر جنایتکاران جنگی هم اینطور برخورد شده است ؟

آبا بهتر نبود که اعدام را در خفا و حداقل دور از چشم دوربین های جنجال آفرین غربیان که از هر فرصتی برای بد جلوه دادن مردم  ایران و خشونت طلبی اسلامی دریغ نمی کنند، اتجام گیرد .

  مگر نمی دانید که اینها از رافت و عطوفت اسلامی چیزی نشان نمی دهند و فقط از خشونت اسلامی نشان می دهند و ما هم اسباب تبلیغاتی آنها را،  با برگزاری مراسم هر چه با شکوه تر و اسلامی تر مفت و مجانا برای انان مهیا می کنبم که دیگر نیازی به هرینه کردن فیلم های هالیودی نظیر ۳۰۰ نباشند.

جای بسی بسیار بسیار تاسف است .

به هرحال تا شما دوستان عزیزم جای من نباشید شاید درک کردن صحبت های من برای شما کمی دشوار باشد و برای همین دوست دارم زودتر درهای کشور به روی تمام جوانان ایرانی باز شود تا همه زندگی در خارج از کشور را تجربه کتتد تا در آینده ای نه چندان دور با هم ایرانی اسلامی و دوست داشتنی و پیشرفته خود را بازسازی کنیم .

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
م ی ث م سه‌شنبه 9 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:33 ق.ظ http://mrblue.blogsky.com

مطلبت رو خوندم!
از اینکه به بازگشت به ایران بعد از اتمام تحصیل فکر میکنی واقعآ خوشحالم و امیدارم اخبار دروغ رسانه های غربی(البته نسبتآ دورغ) زیاد تو رو از کشورت دور نکنه!
راستش من هم مدتی خارج از ایران زندگی کردم (سه سال+چهار سال) و الآ‌کاملآ درکت میکنم!
حتمآ از تو هم بارها پرسیدن تو ایران ساختمون هست؟ فرودگاه هست؟ و حتمآ وقتی نمیدونن ایران کشور عرب نیست حسابی داغ میکنی!
الآ که اومدم وبلاگت یاد اون سالها افتادم که چه قدر با انگیزه با همشون میشستم و درباره ی ایران صحبت میکردم!
یادش بخیر - در پناه حق - یا علی !

[ بدون نام ] چهارشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:01 ب.ظ

سلام سعید. متاسفم واسه این که ما حتی انقدر از خودمون جسارت نداریم که حتی مملکتمون را معرفی کنیم

دنی پنج‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:33 ب.ظ

آخرین قرارمان پای کدام بید مجنون بود؟آخرین نگاهمان پای کدام پنجره گره خورد؟آخرین بغضمان در کدام شب دلتنگی ترکید؟کدام نیمکت شاهد آخرین گفتگویمان بود؟چند چشم آخرین وداع مارا گریه کرد؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد